به گزارش قدس آنلاین به نقل از مهر، عصر امروز دوم اردیبهشت ماه مراسم گرامیداشت زنده یاد عباس کیارستمی در سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر برگزار شد.
در ابتدای این مراسم، علیرضا شجاع نوری که اجرای مراسم را نیز بر عهده داشت گفت: هیچ وقت فکر نمی کردم در چنین جایی در غیاب عباس کیارستمی حرف بزنم. از اولین سفری که او به فستیوال ها می رفت با او همراه بودم. به یاد دارم اولین نمایش «خانه دوست کجاست» در زوریخ انجام شد و من از همان جا به عباس کیارستمی علاقه مند شدم. آخری باری هم که او را دیدم در بستر بیماری بود اما با این وجود فعال بود و حراج کارهای هنری را به صورت زنده می دید.
پس از صحبت های علیرضا شجاع نوری، سیدرضا میرکریمی دبیر سی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر پشت تریبون قرار گرفت و عنوان کرد: سال گذشته وقتی در حال برنامه ریزی برای برگزاری جشنواره بودیم، کیارستمی در بستر بیماری بود و ما خوشبین بودیم که بیماری او تمام می شود و ما امسال را سال کیارستمی می نامیم، حتی پوستر خودمان را هم انتخاب کردیم اما کیارستمی حالا به ظاهر در میان ما نیست. او کسی بود که چیزهای زیادی به ما یاد داد. اتفاقات شگفت انگیز دنیا بسیار زیاد و اتفاقات عادی بسیار کم هستند. او به ما یاد داد که معانی بزرگ چطور خود را پشت اتفاقات کوچک پنهان کرده اند.
در ادامه سیف الله صمدیان کارگردان سینما اظهار کرد: نمی توان بد حال بود وقتی این گردهمایی را به نام کیارستمی رقم می زنیم من از آنهایی که به این مراسم آمده اند تشکر می کنم و از آنهایی که نیامده اند شرمنده ام، زیرا نتوانستیم از آنها دعوت کنیم.
در ادامه مراسم پیام تصویری احمد کیارستمی فرزند عباس کیارستمی پخش شد که او در این پیام گفت: می خواهم از سیدرضا میرکریمی، سیف الله صمدیان و همه دست اندرکارانی که این مراسم را برگزار می کنند تشکر کنم.
وی افزود: در ادامه باید عنوان کنم از وقتی که این اتفاق برای پدرم افتاد، عده ای برای بهبود سیستم پزشکی ایران تلاش کردند. می دانم کسانی در ایران هستند که از سینمای پدرم بسیار خوب خبر دارند.
احمد کیارستمی خبر داد: من در حال حاضر مشغول آخرین مراحل فنی فیلم «بیست و چهار فریم» ساخته پدرم است، هستم. این فیلم قرار است در فستیوال «کن» رونمایی شود. بعد از مدتها نیز قرار شد فیلم های قدیمی پدرم توسط یک شرکت آمریکایی بازسازی شود. ما در نظر داریم آثار او را از زمانی که در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان ساخته بود بازسازی کنیم.
در ادامه مراسم، ویکتور ادیسه از دوستان عباس کیارستمی و سفیر کشور اسپانیا گفت: اول از همه می خواهم از این فستیوال به خاطر مهمان نوازی که دارند تشکر کنم. برای من این یک افتخار بزرگ است که امروز با شما باشم، برای من یک افتخار و هیجان است زیرا این بزرگداشت در سرزمینی است که حیات عباس کیارستمی را دیده است.
وی افزود: ایران سرزمینی است که عباس کیارستمی به آن عشق می ورزید. برای من بسیار سخت است که درباره عباس صحبت کنم. چون ما فیلمسازان همدیگر را از آثارمان می شناسیم. من هیچ وقت فراموش نمی کنم که وقتی فیلم «کلوزآپ» او را در مادرید دیدم بعد از تماشای این فیلم، هنگامی که در حال خارج شدن از سالن بودم، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بودم. آنجا بود که احساس کردم که نگاه تازه ای در سینمای دنیا متولد شده است. سینمای کیارستمی جایی فوران کرد که سینمای اروپا خسته شده و از پا درآمده بود. او ما را به نگرش جهان و بازنگری در نگاهمان به جهان واداشت.
ادیسه تصریح کرد: ما در دنیایی زندگی می کنیم که تنها با آلودگی هوا روبرو نیستیم و آلودگی تصویر هم وجود دارد. چگونه می توان در این فضا تصویری ساخت؟ او جواب این پرسش را داده است. جواب این پرسش این است که وقتی معصومیت با حکمت گره می خورد. سال ها گذشت تا من عباس را در سیسیل دیدم. آنجا او فیلم من با عنوان «آفتاب درخت به» را دید و این اثر ما را به هم پیوند داد. همانجا بود که من متوجه شدم که ما هر دو در یک سال و در یک ماه و تنها با اختلاف ۸ روزه به دنیا آمده ایم. تفاوت ما در دوکشور متفاوت با مسافت زیاد است. آنجا بود که احساس کردیم که نه تنها به عنوان فیلمساز، بلکه از جنبه های دیگر با یکدیگر نکات مشترک داریم.
دنیا فقیر می شود وقتی افرادی مثل عباس کیارستمی ناپدید می شوند
این سفیر ادامه داد: در موزه «مادرید» با یکدیگر قدم می زدیم که متوجه شدم علاقه عباس به چیزی است که خارج از دیوارهای موزه اتفاق می افتد. آنجا بود که متوجه صحبت او شدم که می گفت تمام دنیا، کارگاه من است. دنیا فقیر می شود وقتی افرادی مثل عباس کیارستمی ناپدید می شوند اما با این وجود ما آثار او را داریم، آثاری که جزو میراث بشری است برای اینکه در این آثار با یک تواضع عظیم انسانی و نقشی ابدی روبرو می شویم.
در ادامه مراسم «فردریک سان» از دوستان کیارستمی، «گاد فری چش آیر» به صحنه آمده و صحبت هایی به زبان انگلیسی در وصف عباس کیارستمی مطرح کردند.
در ادامه انگستر ویکتور پژوهشگر ایرانی در فرانسه به صحنه آمد و درباره کیارستمی اظهار کرد: عباس کیارستمی را ۲۴ سال پیش، در مشق شب در شهر کوچکی در فرانسه دیدم. من آن موقع چیزی از سینما و ایران نمی دانستم اما این فیلم بود که من را واداشت که سوژه دکترا را با این موضوع انتخاب کنم. این فیلم من را به سمت ایران هدایت کرد. ایرانی که بخشی از قلبم و سرزمینم شده است.
وی افزود: کیارستمی ایران را دوست داشت و می دانست که چگونه این عشق را به دیگران منتقل کند. فیلم های او، ما را به سفری در مورد آموزش و یادگیری می برد که آزاد و مسئول باشیم و این دو مورد آسان نیست به خاطر همین است که کیارستمی تنها یک فیلمساز ساده نبود، او نابغه و مبدع فرم های بصری جدید مانند فرم روایتی و زبانی بود. به خاطر همین بود که وزیر آموزش فرانسه این شانس را به دانش آموزان فرانسوی داد که فیلم های او را کشف کنند. ما این کار را با کودکان مهد کودکی آغاز کردیم.
این پژوهشگر عنوان کرد: به یاد دارم که آن زمان وزیر به ما پیشنهاد داد که کلکسیونی از ۱۰۰ فیلم برتر دنیا آماده کنیم، اولین مجموعه این فیلمها، فیلمی از عباس کیارستمی با عنوان «خانه دوست کجاست» بود. در آن زمان، بچه های مهدکودکی که نه زبان می دانستند و نه می توانستند زیرنویس ها را بخوانند فیلم عباس کیارستمی را فهمیدند و متوجه شدند که چگونه باید زندگی کنند. ما متوجه شدیم که با گذشتن از حد و مرزها و ممنوعیت ها و رسیدن به چیزی که به نظر ما درست است، بزرگ می شویم. در آن زمان دانش آموزان دبیرستانی و کسانی که برای رفتن به دانشگاه آماده می شدند، برنامه فیلم های کیارستمی را با خود به همراه داشتند. دانش آموزان فرانسوی با فیلم های کیارستمی بزرگ شدند.
بدون کیارستمی و بدون فیلم های جدید او، زندگی سخت تر خواهد بودویکتور تصریح کرد: برای وزیر، هدف آموزش از سینما تنها این نبود که فیلم ها را نشان دهد تا مسائل اجتماعی را منعکس کند یا از کودکان فیلمساز بسازد بلکه هدف او این بود که افرادی آزاده و مسئول بسازد. آثار عباس کیارستمی این فرصت را می دهد که خودمان فکر کنیم و دنیا را جور دیگری ببینیم. فیلم های او شریف و نایاب هستند. بدون کیارستمی و بدون فیلم های جدید او، زندگی سخت تر خواهد بود.
سپس «سمی کایلان اوغلو» از دوستان کیارستمی گفت: به یاد دارم که من او را در یک جشنواره ای با فیلم «شیرین» دیدم. او کسی بود که ساخت فیلم را به من آموخت و روی من تأثیر گذاشت بدون اینکه با هم صحبت کنیم. من شاهد نگرش او به شهر بودم. ما با هم کم صحبت می کردیم، اما یک بار مقابل او راه می رفتم که او من را صدا کرد و نظرم را در مورد شیرین پرسید. ترکیه با ایران تشابهات فرهنگی دارد. به یاد دارم که قدم می زدیم و روی یک نیمکت نشستیم و به افرادی که راه می رفتند نگاه می کردیم. به یک باره دیدیم که یک سطل آشغال وجود دارد که یک بستنی در حال ذوب شدن در میان آن بود. افراد زیادی از کنار آن بستنی رد می شدند اما به یکباره پای یک نفر روی آن قرار گرفت و در اثر همین اتفاق، دایره بزرگی از مواد مذاب این بستنی روی زمین ایجاد شد. پس از آن افراد، از کنار آن به آرامی عبور می کردند، بعد از مدتی، سگی آمد و این تکه آشغال را کنار کشید. این ۱۰ دقیقه برای من مثل این بود که داخل فیلم های کیارستمی شده باشم. در واقع برای ما کسی که بستنی را آنجا انداخته بود، مهم نبود، زیرا برای همه ما یک بار اتفاق افتاده که بستنی مان را دور انداخته باشیم.
اوغلو تصریح کرد: عباس کیارستمی در یکی از مصاحبه هایش گفته بود که یکبار از یک سری درخت عکس گرفته، و بعد از ۱۰ سال دوباره به آنجا رفته و از آنها مجدد عکس گرفته اما هنگامی که عکس ها را با هم مقایسه می کرده متوجه شده که در عکس جدید یکی از درخت ها نیست. نگاهی که او داشت این بود که هر چیز به یک جاندار و دوباره به یک بی جان تبدیل می شود.
وی در پایان گفت: من در ایران هستم، تهران همان تهران با آرایش متفاوت است اما درخت بزرگی که ما در سایه خود بزرگ می کرد دیگر در بین ما نیست اما فیلم های او و درسی که او به ما داد منبعی برای ماست. من این را از عباس کیارستمی فهمیدم. هر زمان که با دقت به اطرافم نگاه کنم در تهران، اثر نگرش او را در چیزی می بینم.
نظر شما